صبح زیبا
— ۱ دقیقه
امروز را زیباتر از دیروز میبینم. نمیدانم چه رخ داده است... چه شده که میتوانم باز همان صبح تکراریای که هزاران بار تجربه کردهام را باز با چشمان دیگری نگاه کنم. دو پنجره در اتاق جدیدم حضور دارند. یکی کوچکتر از دیگری و من هر دوتا را تا سر حد مرگ میپرستم. از خود نور عبور میدهند و برای صبحهایی که تصمیم گرفتهام بنویسم بسیار کاربردی هستند. حتی تا جایی میتوانم اکزجره کنم و بگویم که قستمی از تمام واژگان الهام شدهی صبحها را مدیون همین دو پنجره خواهم بود.
صبح را با خوردن کمی هندوانه شروع کردم. قسمت زیرینش خراب شده بود ولی این دلیلی خوبی برای متوقف کردن من نیست. د یروز خریدمش... یک قاچ بزرگ ۱۹۰۰ تومن بود. تعجب کردم ولی بعد به خودم آمدم دیدم هندوانه بسیار ارزان است... قیمت زیبادی حتی باشد... ولی چون در فروشگاههای بزرگ چیزی پایین ۲ هزار تومن کم پیدا میشود وقتی یک قاچ هندوانه میبینی ۱۹۰۰ تومن، فکر میکنی که با این قیمت هیچجا نمیتوانی چنین چیزی پیدا کنی.
ـــــــ
در مورد صبحم بگویم: دیشب ساعت ۱ خوابیدم و الارمم را برای ساعت ۸ تنظیم کرده بودم. ولی در کمال تعجب ۶:۵۰ از خواب بیدار شدم... همین حالم را بهتر کرد. شاید امروز بتوانم بهتر کارایم را جلو ببرم. یا شاید اصلن این چند وقت اینده بهتر بتوانم هر کاری که در چند وقت گذشته در ذهنم بوده را انجام دهم... نمیدانم.